محل تبلیغات شما

Me llamo Shen, pero mi nombre real es EMERGILDA.                     … #humor Humor #amreading #books #wattpad

دوست دارم دقیقه هادر تنهایی خود غرق شوم میخواهم جواب سوال های توی ذهنم را پیدا کنم وگرنه دیوونه میشم.

با توان بیشتری رکابمیزنم میخواهم به جایی بروم که کسی نباشد.فقط خودم باشم و خودم.

رفتن به پارک بهترینجا برای تنها بودن است،اونم وقتی نزدیک ساعتای 1 شب باشه.

از دوچرخه ی مشنگم پیاده شدم و به سمت نیمکت خالی در پارک رفتم.

نشستم و گوشیمو بیرونآوردم هندزفری رو که بهش وصل بود گذاشتم داخل گوشم آهنگ رو پلی کردم.

نسیم خنکی وزید کهحالمو کمی بهتر کرد،به آسمون پرستاره چشم دوختم،نفس عمیقی کشیدم.

با تموم وجودم آهنگیکه داشت پلی میشد رو حس میکردم،حس آهنگ داشت بهم منتقل میشد.

بازم اون افکار اومدنو ذهنم بازم بهم ریخته شد.افکاری از جمله اینکه من دقیقا کیم؟اصلا برای چی زندگیمیکنم ؟ چرا از مرگ میترسم درحالیکه آخر بالاخره میمیرم؟جواب این همه سوال رو ازکجا باید پیدا کنم؟

کمی با خودم فکرکردم.من کیم؟جواب این سوال رو خودم باید بدم.

من یه دختر دبیرستانیهستم که دوست دارم درآینده دکتر بشم و خانوادم بهم افتخار کنن عاشق هله هوله وموسیقی هستم دوست دارم لحظاتی زیادی در کنار دوستم باشم و.

این تنها جوابی هستکه برای اولین سوال تو ذهن آشفتم دارم.

برای چی زندگیمیکنم؟که به درد جامعه بخورم.دوستامو بخندونم.باعث افتخار و دلخوشی خانوادمبشم

این سوال هم نمیتونمجواب درست و حسابی بهش بدم.

اما بهتره به همینجواب اکتفا کنم،چون کار دیگه ای هم نمیتونم انجام بدم.

چرا از مرگ میترسمدرحالیکه آخر بالاخره میمیرم؟

بخاطر اینه کهآمادگیشو ندارم.یا خیلی چیزها هست که میخوام تجربشون کنم یا شایدم بخاطراینه که نمیخوام اطرافیانم بخاطر مردنم ناراحت بشن.

جواب دقیق این سوالهارو باید از کجا پیدا کنم؟کاش کتابی بود که جواب این سوالات داخلش بود یا معلمیکه میتونست جواب این سوالات رو بهم بگه.

نفس عمیقیکشیدم،هنوزم نسیم درحال وزیدن بود.

صدای آهنگ رو بلندترکردم و چشمامو بستم،همراه آهنگ میخوندم با صدای نسبتا بلند،حس میکردم آهنگ دارهحسمو بیان میکنه.

اشکهام بدون اراده امدرحال ریختن بودن،از گریه کردن متنفر بودم اما متاسفانه ریختنش دست خودم نبود.

دیگه صدای آهنگنمیومد وقتی چشمامو باز کردم،دیدم هندزفری داخل گوشم نیست.

تا فکرم به این سمترفت که چرا هندزفری داخل گوشم نیست،وجودم پر از گرما شده بود.

دستی درحال نوازشموهام بود،یکی منو تو آغوشش کشیده بود.

وقتی بوی عطرش رو استشمامکردم درجا فهمیدم این بغل کیه،محکم دستمو دورش حلقه کردم و داخل آغوش گرمش اشکمیریختم اونم فقط منو نوازش میکرد.

از آغوشش خودمو بیرونکشیدم و اشکهام رو پاک کردم،خیلی احساس بهتری داشتم.

به چشمهای قهوه ایشنگاه کردم،اونم لبخندی تحویلم داد و شروع کرد به صبحت کردن.

-دیوونه این وقت شباین بیرون چیکار میکنی؟نمیدونی خانوادت الان نگرانتن،خب میخوای بیای بیرون قبلش یهخبر بده.

یدونه به بازوم زد.اوندر تمام لحظات همیشه کنارمه اون بهترین دوستی هستش که یه نفر میتونه داشته باشه حسمیکردم از همه نزدیکتر بهم اونه،سعی میکنه همیشه درکم کنه.

اون واقعا از یهفرشته غیر از بال هیچی کمتر نداره.

لبخندی تحولیش دادم وشروع کردم به توضیح دادن حسی که داشتم،سوالهایی که توی ذهنم بود و.

اونم بعد از شنیدنمحرفام کمی فکر کرد و.

+میدونی این سوالاتیکه تو ذهنت هست هیچوقت این سوالات رو از خودم نپرسیدم چون اصلا اهمیتی ندارهبراممیدونی فکر کردن به این سوالات فقط وقت هدر دادنه چون جواب این سوالات نبایدزیاد برای ادم مهم باشه.تو همینی که هستی هستی یه دختر خوش قلبی،یه دختر شوخطبع،شیطون و رو مخ و یه دوست م و خیلی صفات خوب دیگه هم داری ولی این جواب منههرکسی برای این سوالت یه جوابی داره،جواب ها اشتباه نیستن ولی باهم فرق دارن.

برای این زندگی میکنیکه هرروز منو حرص بدی و دردسز جدید بسازی این جواب بهتره تا جواب خودت.اینو منخودمم جوابشو نمیدونم اما فک کنم جواب ها بازم با بقیه فرق داره.

ما بیشترمون دوستنداریم بمیریم چون هدفی،امیدی،دلیلی و.داریم که ما رو وادار میکنه که زندهبمونیم.

هیچکدوم از سوالاتتوی ذهنت جواب قطعی ندارن پس بهتره دیگه این سوالات رو از ذهنت بیرون کنی چون الکیذهنتو فقط آشفته میکنی،بجای این چیزا بیا بریم یه بستنی بگیریم بعدش باید بری خونهچون مامان بابات نگرانتن من بهشون خبر دادم که پیدات کردم،اگه یکم دیرتر بهشون خبرمیدادم میخواستن به پلیس بگن،آخه من از دست تو چیکار کنم دیوونه یه خبر حدقلمیدادی،پاشو بریم دیوونه ی من.

لبخندی رو لبمنشست،واقعا چه خوبه که اونو دارم،دیگه ذهنم آشفته نبود،اگه اون نبود نمیدونستمباید چیکار کنم،خدایا شکرت که همچین فرشته ای رو بهم دادی.

+واقعا ازت ممنونم کههستی

نظرتون چیه؟*^*

معرفی انیمه ی خادم سیاه

~معرفی کتاب:قبل از فراموشی~

~Owari No Seraph~اندینگ فصل دوم انیمه

رو ,جواب ,یه ,سوالات ,بهم ,سوال ,این سوالات ,این سوال ,داخل گوشم ,دوست دارم ,رو از

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

pursuterbfrid دستگاه هیدرودرمی-هیدرودرمی پوست اخبار٬اطلاعات و تحلیل های دفاعی و امنیتی gravtordeati romperhdahra پرواز موزیک گردشگری,توریستی,جهانگردی,ایرانگردی ثبت شرکت - ثبت برند - ثبت لوگو siobaressto وبلاگ شخصی دانیال خسروانی